دل خوش سيري چند....
کاش بودي سهراب... تا ببيني خنده ها اجباري است... آسمان رنگ شب است.. دلمان تنهاست...به نگاهي بنديم،به سلامي دلخوش،واي بر زندگي توخالي... دلم از حسرت يک خنده به تنگ آمد...
يادمان رفت قانون زمين را
يادمان رفت که خانه دوست کجاست ؟
عشق . زمين را سهراب
دلمان پر شده از قارچهاي قربت
خالي از زندگي شده ايم
چشمهايمان راشستيم
جور ديگر ديديم
اما بازم هم
زندگي رنگ خودش را داشت
اما ميدانم که
چه درونم تنهاست
شايد اينجاست که تنهايي تو را مي فهمم